محل تبلیغات شما



دقیقا سه ماه و نـه روز پیش خدا تو را بہ ماهدیه داد و سه ماهو نه روز میشود کہ بهشت را نه زیر پاهایم بلکه توی آغوشم دارم ومن با داشتن تو خوشبخت ترین مادرم. بوسیدنت لذتی بی انتهاست؛لذتی که میخاهم بارها وبارها تکرار شود وخدای را سپاس که تاج مادری برسرم گذارد
چہ بر دل وجانم نشسته اے ای زیبای هستے ومن باتو وآمدن تو دیگر ازخدایم چہ میخاهم؟ خدای را سپاس ڪہ منت گذاشت و تو زیباترین را بہ ما ارزانی داشت. تاریخ 1398/3/16 ساعت 11:55دقیقه بہ وقت آمدن تـــــــــــــــــرمہ ❤خوش آمدے عزیزم❤ ابزارک تصویر
امروز۲۶اردبیهشت۱۳۹۸ دخترڪم دقیقاامروز منو تو داریم سومین روز از۹ماهگی روپشت سرمیزاریم من وبابا همچنان منتظریم این روزا تند تند بگذرن وتو خیلی زود بیای پیشمون وبتونیم دستای کو چولوتو بگیریم بتونیم بغلت کنیم بوت کنیم ببوسیمت وچقـــــــــــد قلبمون برای این روزهای آینده ڪه منتظرشیم میتپہ مامان جان قشنگترینم بودنت رو هرلحظه بیشتر حس میکنم وچقدرشیرینه این حس مادری وچقدر جالبه همسرت.مردت.تکیه گاهت رو یه پدر تصور کنی یه پدر ڪه بزرگترین رویاش داشتن یہ دختر بود.
یہ روزلطیف دختـــــــری ازجنس آرزوها به زندگیــــــــم رنگے تازه زد ومن مادرنامیده شدم. من بخاطر وجود تو مادرشدم ولبریز ازعشق وتو جانانم شدے تمام دنیای من دختــــــرکم؛دقایق وساعات و روزها ازپے هم مے گذرند وهمہ آرزوهایم؛امیـدهایم وتمام دعاهایم را بـراي تو بہ یادگار مے گذارم وبــرایت ازیکتای بی همتا ایمان؛سلامتی؛سعادتمندے؛موفقیت؛خوشبختے وعشق راخواستارم تمام وجودمن؛ تمام خوبے های دنیــارابرایت آرزومیڪنم
*دخترزیباے من روزهای زیادیست هـرنفسے کہ میکشم یادم مے آیدکہ تونفســم شده ای و توے دلم آرام آرام رشد ڪردی وبالیدے روزهایے کہ گذشت خوب بود؛باهمہ ی سختے هایش شیرین بود؛درعین عجیب وغریب بودنش احساس اولین روزهای مادری؛ اولین تڪانهاے تو وخیلے اولین های دیگرڪہ هیچگاه فراموش نخواهدشد ســـــــرم رابہ روے شانہ هاے مہربانیِِ خدا گذاشتہ ام وآینده ے توراوسلامتیت وشادی وخوشبختیت را بہ خودش ڪہ دفترسرنوشتت رابالطف بے حدش نوشتہ سپرده ام و میدانم ڪه بهترین رابرایت وبرایمان
آغــازشده فصل مـادرانگے ها درزندگے ام این را دلشوره هاے مداوم؛ یادآوری مے کند مثل اینکہ این فصل جدیدوشیرین با آرامش خاطر میانہ ای ندارد جگـــــرگوشہ ات راکہ حس مے کنی اصلا دیگر آرام وقرارندارے اصلا دیگـــــــــرآرام وقرارنمے خواهے هـــــــرلحظه دغدغہ ی سلامتے اش؛آینده اش؛زندگے وخواستہ هایش چنگ بردلت مے زند راحتے ات رامیگیردو لذت مادرشدن رابہ تو هدیہ میدهد میگویندهــــــرکہ طاووس خواهد ومن بانهایت عشــــــــــــــق میخواهمت طاووس زیبای باغ زندگیم وبهای
سلام سلام سلام خیلی وقته به وبلاگم سر نزدم اما الان اومدم با کلی حرف با یه کوچولو تغییر الان ترمه یکسال و پنج ماه و بیست و یک روزشه ماشاالله خانمی شده برا خودش چند کلمه ای حرف میزنه: بابا؛ماماهی؛ مامنه=مال منه؛ هژا=رضا؛ می می؛ نامی=غذا شیطون شده خیلی؛ناز و عشوه دخترونه که فراوون داره. اما برسیم به اون یه کوچولو تغییر که اول صحبتم گفتم همسرم یه کامیونت داره که برای شرکت بار میبره شهرهای اطراف قبل از به دنیا اومدن ترمه منم بیشتر اوقات همراهش میرفتم اما بعد

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها